چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/تا که در ساغر شراب صاف بی غش کرده ایم
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/ta_ke_dar_saghar_sharabe_farokhi">تا که در ساغر شراب صاف بی غش کرده ایم</a></li> </ul> </nav>

تا که در ساغر شراب صاف بی غش کرده ایم

 تا که در ساغر شراب صاف بی غش کرده ایم 

بر سر غم خاك از آن آب چو آتش کرده ایم

 قدر ما در می کشی می خوارگان دانند وبس 

چون به عمری خدمت رندان می کش کرده ایم 

سعی و کوشش چون اثر در سرنوشت ما نداشت

بیجهت ما خاطر خود را مشوش کرده ایم

نقشهای پرده دل تا که گردد آشکار 

چهره را با خامه مژگان منقش کرده ایم 

چشم ماچون آسمان پروین فشاندانی چراست

بسکه دیشب بار آن بی مهر مهوش کرده ایم

دست ها و شانه هرگز عقده از دل وا نکرد 

گرچه با زلف تو یكعمری کشاکش کرده ایم

فرخی چون زندگانی نیست غیر از درد و غم

مادل خود را به مرگ ناگهان خوش کرده ایم

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین