چراغک / میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)/مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی/زندگانی گر مراعمری هر انسان کرد و رفت
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi">میرزا محمد فرخی یزدی(تاج الشعرا)</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi">مجموعه شعر دیوان فرخی یزدی</a></li><li><a href="?mohammad_farrokhi_yazdi/divan_farrokhi_yazdi/zendegani_garamri_har_ensan_kardo_raft_farokhi_yazdi">زندگانی گر مراعمری هر انسان کرد و رفت</a></li> </ul> </nav>

زندگانی گر مراعمری هر انسان کرد و رفت

زندگانی گرمراعمری هر انسان کرد و رفت 

مشکل مارا بمردن خوب آسان کرد ورفت 

جغد غم هم دردل ناشاد ما ساکن نشد

. آمد و این بوم رایكباره ویران کرد و رفت

 جانشین جم نشد اهریمن از جادوگری .

چندروزی تکیه بر تخت سلیمان کردورفت

 پیش مردم آشکاراچون مرا دیوانه ساخت 

. روی خودرا آن پری از دیده پنهان کرد و رفت

 وانکرد از کار دل چون عقده بادمشکبوی

. گردشی در چین آن زلف پریشان كردورفت

 پیش از اینها در مسلمانی خدائی داشتم

بت پرستم آن نگار نامسلمان کرد و رفت 

با رمیدنهای وحشی آمد آن رعنا غزال

فرخی راباغزل سازی غزلخوان کرد و رفت 

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین