بر فراز دودهایی که ز کشت سوخته برپاست
وز خلال کوره ی شب
مژده گوی روز باران باز خواناست.
و آسمان ابر اندود.
آسمان ابر اندود
(همچنان بالا گرفته)
می برد، می آورد، دندان هر لبخندش افسون زا
اندر او فریاد آن فریاد خوان هرگز ندارد سود.
آسمان ابر اندود.
می ستاند، می دواند، می تپد او را به دل تصویر از رویای طوفان چه وقتش
از شمار لحظه های خود نمی کاهد
بر شمار لحظه های خود نخواهد لحظه ای افزود.
اعتنایی نیست اگر مژده گوی روز باران را.
بر فراز دودهایی که زشت سوخته برپاست.
مژده گوی روز باران باز خواناست.
1328
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: نیمایی
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: