چراغک / علی اسفندیار(نیما یوشیج)/مجموعه شعر نیما یوشیج/حباب
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?nima-yooshij">علی اسفندیار(نیما یوشیج)</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij">مجموعه شعر نیما یوشیج</a></li><li><a href="?nima-yooshij/divan_nima_yooshij/hobab">حباب</a></li> </ul> </nav>

حباب

خواستم تا ببینمش در روی

گشت طوفان بپا چنان که مپرس

خواستم تا ز جا تکان گیرم

خورد چونان جهان تکان که مپرس.

خواستم از کبود چشمی امان

دل به گرداب بی کران آمد

برد هر موج از رهی به رهی

آنچنانی که ره به جان آمد.

خواستم تا رهم ز ورطه که بود

لاغری ماند و ساحلی خاموش

شبی و قایقی نشسته به خاک

رفته ای محو و مانده ای مدهوش.

خواستم تا حساب دانم از این

یک حباب فضول از جا خاست

قبه ای بست و گنبدی بر کرد

رنگی افزود و نقشه ای آراست.

خواستم تا به فرصت باقی

شرح این داستان بگویم باز

در دماغم فضول نقشه ی خود

بست تا میل او بجویم باز

بود آری حبابی آنچه که بود

گر به بیداری ای و گر در خواب

اول از باد خنده ای بشکفت

آخر از بارگریه رفت بر آب.

                                        29اردیبهشت 1325

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قطعه

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین