چراغک / سهراب سپهری(سهراب سپهری)/مجموعه شعر مرگ رنگ/دریا و مرد
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?sohrab-sepehri">سهراب سپهری(سهراب سپهری)</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/marge_rang">مجموعه شعر مرگ رنگ</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/marge_rang/darya_va_mard">دریا و مرد</a></li> </ul> </nav>

دریا و مرد

تنها، و روی ساحل،

مردی به راه می‌گذرد.

نزدیک پای او

دریا، همه صدا.

شب، گیج در تلاطم امواج.

باد هراس پیکر

رو می‌کند به ساحل و در چشم‌های مرد

نقش خاطر را پر رنگ می‌کند.

انگار

هی می‌زند که: مرد! کجا می‌روی، کجا؟

و مرد می‌رود به ره خویش.

و باد سرگران

هی می‌زند دوباره: کجا می‌روی؟

و مرد می‌رود.

و باد همچنان...

امواج، بی امان،

از راه می‌رسند

لبریز از غرور تهاجم.

موجی پر از نهیب

ره می‌کشد به ساحل و می‌بلعد

یک سایه را که برده شب از پیکرش شکیب.

دریا، همه صدا.

شب، گیج در تلاطم امواج.

باد هراس پیکر

رو می‌کند به ساحل و ...

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی: ندارد

بحر: بدون وزن عروضی


دیدگاه مخاطبین