چراغک / سهراب سپهری(سهراب سپهری)/مجموعه شعر شرق اندوه/تا
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?sohrab-sepehri">سهراب سپهری(سهراب سپهری)</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/sharghe_andooh">مجموعه شعر شرق اندوه</a></li><li><a href="?sohrab-sepehri/sharghe_andooh/taa">تا</a></li> </ul> </nav>

تا

بالارو بالارو بند نگه بشکن ، وهم سیه بشکن

آمده ام ، آمده ام، بوی دگر می شنوم ، باد دگر می گذرد

روی سرم بید دگر، خورشید دگر

شهر تونی ، شهر تونی

می شنوی زنگ زمان : قطره چکید از پی تو ، سایه دوید

شهر تو در کوی فراترها ، دره دیگرها

آمده ام، آمده ام ، می لغزد صخره سخت، می شنوم آواز درخت

شهر تونی ، شهر تونی

خسته چرا بال عقاب ؟ و زمین تشنه خواب

و چرا روییدن ، روییدن ، رمزی را بوییدن

شهر تو رنگش دیگر خاکش ، سنگش دیگر

آمده ام ، آمده ام، بسته نه دروازه نه در ، جن ها هر سو بگذر

و خدایان هر افسانه که هست و نه چشمی نگران، و نه نامی ز پرست

شهر تونی ، شهر تونی

در کف ها کاسه زیبایی، بر لبها تلخی دانایی

شهر تو در جای دگر ، ره می بر با پای دگر

آمده ام، آمده ام ، پنجره ها می شکفند

کوچه فرو رفته به بی سویی، بی هایی، بی هویی

شهر تونی ، شهر تونی،

در وزش خاموشی ، سیماها در دود فراموشی

شهر ترا نام دگر، خسته نه ای ، گام دگر

آمده ام، آمده ام، درها رهگذر باد عدم

خانه ز خود وارسته ، جام دویی بشکسته سایه یک روی زمین ، روی زمان

شهر تونی این و نه آن

شهر تو گم نشود، پیدا نشود

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی: ندارد

بحر: بدون وزن عروضی


دیدگاه مخاطبین