در آ که کران را برچیدم، خاک زمان رفتم ، آب نگر پاشیدم
در سفالینه چشم، صدبرگ نگه بنشاندم ، بنشستم
آیینه شکستم، تا سرشار تو من باشم و من جامه نهادم رشته گسستم
زیبایان خندیدند، خواب چرا دادمشان، خوابیدند
غوکی می جست، اندوهش دادم، و نشست
در کشت گمان، هر سبزه لگد کردم از هر بیشه ، شوری به سبد کردم
بوی تو می آمد، به صدا نیرو، به روان پر دادم، آواز در آ سر دادم
پژواک تو می پیچید، چکه شدم، از بام صدا لغزیدم، و شنیدم
یک هیچ ترا دیدم، و دویدم
آب تجلی تو نوشیدم، و دمیدم
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: نیمایی
وزن عروضی: ندارد
بحر: بدون وزن عروضی