ای درخور اوج آواز تو در کوه سحر. و گیاهی به نما
غم ها را گل کردم. پل زدم از خود تا صخره دوست
من هستم. و سفالینه تاریکی، و تراویدن راز ازلی
سر بر سنگ، و هوایی که خنک. و چناری که به فکر
و روانی که پر از ریزش دوست
خوابم چه سبک. ابر نیایش چه بلند. و چه زیبا بوته زیست. و چه تنها من
تنها من، و سر انگشتم در چشمه یاد، و و کبوترها لب آب
هم خنده موج. هم تن زنبوری بر سبزه مرگ، و شکوهی در پنجه باد
من از تو پرم، ای روزنه باغ هم آهنگی کاج و من و ترس
هنگام من است، ای در به فراز. آی جاده به نیلوفر خاموش پیام
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: نیمایی
وزن عروضی: ندارد
بحر: بدون وزن عروضی