زنده ام تا من مرا بوجهل من در رنج می دارد.
جسته از زیر دم گاوی چه آلوده
چون مگس های سگان است و نه جز این بوده تا بوده
او- آن آیین سماجت، آن طفیلی تن بپرورده- چو می پرد پی آن است
تا یک جای بنشیند
بر سر هر جانور شکلی
روی گوش و زیر چشم و برجبین پاکرویانی، بر هر آن پاکیزه کان بینی
زهرآلوده کان دانی.
می مکد بوجهل من خون از تن هر جانور در هر گذرگاه
نیست او از کار من آگاه
می پرد تا یابدم یک بار دیگر
من ولیکن می گریزم زاو
تا مراگم کرده بنشیند
بر سر دیوار دیگر.
بهمن 1320
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: نیمایی
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: