بیشه بشکفته به دل بیدار است
یاسمن خفته در آغوشش نرم،
سایه پرورده ی خلوت، توکا
می خرامد به چراکاهش گرم.
اندر آن لحظه که مریم مخمور
می دهد عشوه، قد آرسته «لرگ»
در همان لحظه، کهن افرایی
برگ انباشته در خرمن برگ.
«گندنا» نیز درین گیراگیر
سر بیفراشته، یعنی که منم!
وندر اندیشه ی این است عبث
که به شاخی بتنم یا نتنم.
1326
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: چهار پاره
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: