تا صبح دمان، در این شب گرم،
افروخته ام چراغ. زیراک
می خواهم برکشم بجاتر
دیواری در سرای کوران.
بر ساخته ام نهاده کوری
انگشت که عیبهاست با آن،
دارد به عتاب کور دیگر
پرسش که چراست این، چرا آن؟
وینگونه به خشت می نهم خشت
در خانه ی کور دیدگانی
تا از نف آفتاب فردا
بنشانمشان به سایبانی.
افروخته ام چراغ از این رو
تا صبح دمان. در این شب گرم،
می خواهم برکشم بجاتر
دیواری در سرای کوران.
اسفند 1329
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: نیمایی
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: