چراغک / فریدون مشیری(فریدون مشیری)/مجموعه شعر ابر و کوچه/پرنیان سرد
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon-moshiri">فریدون مشیری(فریدون مشیری)</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/abro_kooche">مجموعه شعر ابر و کوچه</a></li><li><a href="?fereydoon-moshiri/abro_kooche/parniyane_sard_moshiri">پرنیان سرد</a></li> </ul> </nav>

پرنیان سرد

 

بنشين، مرو، چه غم كه شب از نيمه رفته است؟

بگذار تا سپيده بخندد به روی ما

بنشين، ببين كه: دختر خورشيد- صبحگاه-

حسرت خورد ز روشنی آرزوی ما!

 

بنشين، مرو، هنوز به كامت نديده ايم،

بنشين، مرو، هنوز كلامی نگفته ايم،

بنشين، مرو، چه غم كه شب از نيمه رفته است؟

بنشين، كه با خيال تو، شب ها نخفته ايم!

 

بنشين، مرو، كه در دل شب، در پناه ماه

خوش تر ز حرف عشق و سكوت و نگاه نيست

بنشين و جاودانه به آزار من مكوش

يكدم كنار دوست نشستن گناه نيست

 

بنشين، مرو، حكايت "وقت دگر" مگو

شايد نماند فرصت ديدار ديگری

آخر، تو نيز با منت از عشق گفتگوست!

غير از ملال و رنج از اين در چه می بری؟

 

بنشين، مرو، صفای تمنای من ببين!

امشب چراغ عشق در اين خانه روشن است،

جان مرا به ظلمت هجران خود مسوز،

بنشين، مرو، مرو كه نه هنگام رفتن است!

 

اينك، تو رفته ای و من از راه های دور

می بينمت به بستر خود برده ای پناه،

می بينمت- نخفته- بر آن پرنيان سرد

می بينمت نهفته نگاه از نگاه ماه،

 

درمانده ای به ظلمت انديشه های تلخ،

خواب از تو در گريز و تو از خواب در گريز،

ياد منت نشسته برابر- پريده رنگ -

با خويشتن - به خلوت دل- می كنی ستيز!

 

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: نیمایی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین