چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/افیون
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/afioon_fereidoon">افیون</a></li> </ul> </nav>

افیون

ببند ای مهربان، بر حقه بستی

که باز، افتاده در کارم، شکستی

گزندی میزند، هر دم به جانم

حسودی،هرزه گوئی، خود پرستی

ز نزدیکان، دگر یاری ندارم

خوشا بیگانه مرز دور دستی

به والا گوهری، باید زدن چنگ

درین غمخانه، بر دامان پستی

به دوشم، پا نهاد آن یار و، بر شد

کنون، افتاده ام، چون دار بستی

نه پرواز است، اگر بینی ملخ وار

زنم زین گوشه، تا آن گوشه، جستی

مرا، شهبال شهبازی شکستند

که دیگر بر نخیزم، با نشستی

ببند ای مهربان، آن بست جانبخش

که چون ماهی، در افتادم، به شستی

نمیگیرد کسی،یاری ز دوشی

نمیخیزد دگر، کاری ز دستی

چنانم رنجه کرد، آن آشنا سوز

که پنداری، نبودم بود و هستی

به ناکامی، مگر جانی فشاندم

نگاهی، گر فشاند چشم مستی

خوش آن دانا، که از میوند افیون

ندارد بر جگر، داغ گسستی

فریدون را در آن گیسو، دلی بود

که با مژگان ناز آلوده، خستی

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین