چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/آذرخش
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/azerakhsh_fereidoon">آذرخش</a></li> </ul> </nav>

آذرخش

زند چون حلقه بر دوش، اژدر آسا، دود تریاکم

«فریدون»بیندم آن یار و، پندارد، که ضحاکم

چو هر اندیشه، از توفان جانم، بردمد گوئی

به نیلی ابر افیون، آذرخشی، گرم و چالاکم

هزاران واژه، در پیشم، به کرنش، سر فرود آرد

خدیو آسا، چو برخیزد، خروش طبع بی باکم!

مرا، تا دوست، مروارید پنهان در صدف داند

چه غم؟ کز چشم دشمن، خار پشتی، خفته در لاکم

دل از عصمت فروشیهای این تر دامنان، خون شد 

خوشا، آغوش ناز آلوده یاری، پیرهن چاکم

گرم ای سرو بستانی، ز گرداگرد خود، رانی

زنی زینچنبر افشانی، بخاکی تیره، چون تاکم

مرا، تا عشق و مستی، شعله بر دامان هستی زد

ز هر آسودگی دورم، ز هر آلودگی، پاکم

بلوطی سالخوردم، وه که درین  دشت بی پایان

به همسنگی، برابر می نهد، هر خار و خاشاکم

تو گر کوشی به دلجوئی، بر انگیزی به خوشبوئی

ز خارستان خود روئی، گلستانی طربناکم

حریفان، مرده پیش از مرگ و، زین جادو، که من دارم

به مردن نیز،  تا در شعر خویشم، زنده بر خاکم

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین