چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/باغ صنوبر
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/baghe_senoobar">باغ صنوبر</a></li> </ul> </nav>

باغ صنوبر

ای جفت آزموده، که چون گنج گوخری

در چشم دل، عزیزتر از هرجه دلبری

در سینه، دل بمهر تو میکوبدم، مدام

کارا مبخش جانی و، با جان برابری

بگذار، تا چو سبزه، بپای تو، سرنهم

ای نازنین، که بید خوش سایه گستری

بر من، که مهربانی مادر ندیده ام

شایسته مادری و، گرانمایه همسری

برفاب کوهسار کبودم، که جسته ام

از سبزه زار دامن پاک تو بستری

آهوی نافه پرور آن دشت نرگسی

تیهوی نغمه گستر آن باغ عنبری

شب نیز، خانه از رخ خوب تو روشن است

ای جفت گرم بوسه، که خورشید خاوری

دل، تا به چتر ناز تو، شاهنشهی کند

طاوس بخت پرور و زرینه پیکری

دیوانه ام ز چشم سیاهت، که پیش چشم

زیبا گوزن جنگل سرو تناوری

شرمنده ، زیر پای خوشت، سر نهد و نوس

گر نقش پیکر تو بر آید ز مرمری

در کوچه، چون بدست تو دست افکنم بمهر

رشک آیدم، که جلوه ی خر کوی و منظری

بر سفره، چون بکام من، آن لقمه وانهی

جان بخشدم، که باده ی نوشین خلری

تا بوده، دست گرم  پرستاریت بدست

بیماریم، به سینه نکوبیده، خنجری

بر پیکرتو ، بوسه فشانم، که همچو می

رخشنده، در تراش بلورینه ساغری

آرام جان و کام دل و نور دیده ای

گنج مراد و شاخ گل و گان گوهری

در هر سفر، که نامه ی مهر تو واکنم 

بینم، که باز با دل من، مهربانتری

برخوانمش ببوسه و، بر بندمش بعشق

چون بادبان زورق افکنده لنگری

یا آن شکفته شاخه ی پر غنچه، کز امید

بندد ز برگ هر گل پاکیزه، دفتری

کی دوری تو کاهدم از شور بی زوال؟!

تا بر سپهر دلکش اندیشه، اختری

در چشمه سار یاد من، ای اشک آرزو

دانی تو خود، که قوی سپید شناوری

همسر نئی، که بر دل دیوانه، آتشی

همسر نئی، که بر سر هر شانه شهپری

هان ای زن، ای شکوفه ی شاداب دست بخت

بر خرمنت مباد، تکاپوی صرصری

زین گونه دخترکان، کز تو زاده اند

نازم به دامن تو، که باغ صنوبری

آسوده بگذرم، ز گذرگاه زندگی

تا باشدم به هر قدمی، چون تو یاوری

بر شانه، دست گرم تو جانانه، تا بود

فارغ دلم، ز یاری بازوی دیگری

بگذار تا بپای تو، ای رود خوش سرود

چون آبشار نقره، فرود آورم سری

باغ گلی، چراغ دلی، توشه ی رهی

مشک تری، فروغ مهی، خوشه ی زری

گر سر نهم بر آن سر زانو، بگاه مرگ

آن کشتیم، که خفته به آغوش بندری

ای بوستان عشق فریدون، شکفته باش

کز هرچه دلپذیر بود در جهان، سری

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین