چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/بامداد بهار
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/bamdade_bahar">بامداد بهار</a></li> </ul> </nav>

بامداد بهار

صبح است و، شسته نم نم شب، روی لاله را

وندر گلو، شکسته شباهنگ، ناله را

بادام پرشکوفه، به دیدار نو بهار

بیرون کشیده، مردم هفتاد ساله را

بر نسترن، ز تابش خورشید زرفشان

بنگر، کرشمه بازی الماس ژاله را

هر باغ و دشت و سبزه که بینی، از آن ماست

کردند اگر، بنام لئیمان، قباله را!

با ما، حدیث ناف و زنخدان مکن، که دل

نشناخت، در طریق هوس، چاه و چاله را

نازم به ماه روی تو ناز آفرین، که بیخت 

بر عاج دوش و گردنت، این گرد هاله را!

روزی خوش است و، دست فریدون، بکام بخت

بگرفته، از خزینه ی هستی، حواله را

ای ساغرت بدست و، نگاهت ز عشوه، مست

لب بر لبم گذار و، رها کن پیاله را!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین