چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/بر این در نگشوده...
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/bar_in_dar_nagoshoode">بر این در نگشوده...</a></li> </ul> </nav>

بر این در نگشوده...

دل، اینهمه شیدائی، تن، اینهمه فرسوده

صد کام دگر خواهم، از بوده و نابوده

پیمانه ی هستی را، نادیده چشیدن به

گر ناب نشاط افزا، گر درد نپالوده

خواهی، که چو من خلقی،  از گرد تو بگریزد

رو، بر صف پاکان زن، با دامن آلوده

سنجیدم و نیکی را، همسنگ بدی دیدم

آن یکسره بیحاصل، این یکسره بیهوده!

زان پیش که چون مرغی، از کنگره برخیزی 

این کنگره ویران کن، تا بر سر شالوده

از شرم درون هر دم، افزوده شود، دردم

چون کاهش تن بینم، با خواهش افزوده

عشق، از سر جادوئی، رخ تازه کند، گوئی

صد بار دگر پوئی، گر این ره پیموده

من سرمه ی خورشیدم، گر زانکه غبار آسا

گردد سر پر شورم، در چرخ زمان سوده

تا کهنه جهان باشد، بس راز نهان باشد

ما، مانده کلید افکن، بر این در نگشوده

من دوزخ و مینو را، باور نکنم، الا

در سینه ی پر غوغا، در خاطر آسوده

ای بت شکنان! بالله، آن صورت معنی هم

دیرینه بتی باشد، در کاخ زر اندوده

صد فلسفه گر بندی، بر چونی و بر چندی

هرگز به شب این زنگی، ناید بدر از دوده!

گردون، چو فریدونش، فرمانبری آموزد

هر بنده که پردازد، بر کار نفرموده

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین