چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/بناز خفته ی ما...
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/be_naze_khofteie_ma">بناز خفته ی ما...</a></li> </ul> </nav>

بناز خفته ی ما...

سحرگهان، چو نسیم بهار، برخیزد

شکوفه چیند و، بر فرق بوستان ریزد

بناز خفته ی ما را، مگر سپیده ی صبح

به خنده بوسد و از خواب خوش بر انگیزد

چه خارهاست تو گلچهره را، به ناز نگاه

که چون به دامن گلچین رسد، در آویزد

صفای کرمک شبتاب بین، که بر سر دوست

نثار اختر هفت آسمان، فرو بیزد

تو، بامداد دل انگیز باغ نسترنی

خنک کسی، که بدین جلوه، با تو آمیزد

مرا، ببر کش و با داغ بوسه آتش زن

که دل ز وصف تو، گر جان دهد، نپرهیزد

هراس بوسه ی دزدانه بین، که باد سحر

چو بوی زلف تو گیرد، شبانه بگریزد!

خرد فریبی دل، برگشود مشکل عشق

نه عاقل است، که با این درنده، بستیزد

به گوش مرده، فریدون، مزن غریو امید

ترا که گفت، که این بخت خفته، برخیزد؟!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین