پنجره بگشا، که زیر نم نم باران
دشت و دمن خفته، با شکوه بهاران
لطف هوا، در مشام جان سحر خیز
مستی افیون بود، بکام خماران
پرده، بیسکو زن، ای برهنه ی سرمست
تا که بهوش آردت، خروش هزاران
رشک ونوسی، بدوش و گران دلخواه
گوشه ی چشم ار کنی، به آینده داران!
بر چمن آسای و، بوسه بازی دل بین
ای تن نغزت، بهشت بوسه گساران
چون بتو پیچم، به حلقه حلقه ی بازو
گنج مردای، ولی به چنبر ماران!
دشمنت، از من به دشمنی، نرباید
در تو نگیرد اگر، ستایش یاران!
تا چه نگارند ازو، به دفتر هستی
آنکه، نگاری نبایدش، ز نگاران
عشق فریدون، ز بوسه های تو بشکفت
چون گل افسرده، از نوازش باران
دکلمه: بدون فایل صوتی
قالب شعر: غزل
وزن عروضی:
ثبت نشده
بحر: