چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/چه افیون است در افسون چشمات
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/che_afioon_ast_dar_afsoone_cheshmanat">چه افیون است در افسون چشمات</a></li> </ul> </nav>

چه افیون است در افسون چشمات

نخواهم دیگر، این پیوند درد آلود یاران را

مگر در جام می شویم، دریغ روزگاران را

چو بانگ دلکشت، مستانه، بر گوشم فرو بارد

به برگ گل، نیوشم بانگ ناز آلود باران را

به گلرویان، دلا، گر نغمه خوانی، تن به خار افکن

که مدهوش از هزار آوای خوش، دیدم هزاران را

غبار از چشم جان برگیر و، دشت نیستی بنگر

که خوش بر آسمان بینی، غبار شهسواران را

به مستی، چون لبش در شکوه شد، با بوسه بر بستم

به شوخی تا نپندارد، فریب هوشیاران را

ز بس، خون در دلم، از خار هجرانت بودای گل

چو خار کینه بینم، دست مهر غمگساران را

خزان، گو برگ زر، در دامنم،مستانه تر افشان

که با صد جلوه، بیزارم، شکوه نو بهاران را

خدا را، سرخوش از گرمابه بازآ، تا بر انگیزم

ز زلف دلکشت، عطر نسیم کوهساران را

دلا، تا شب درازست، از لبانش، کام دل بستان

که بس کوتاه دیدم، روز بخت کامگاران را

چه افیون است در افسون چشمانت، که بگشاید

به رگبار نگاهی، چون صدف، کام خماران را

شبی، مارا به آن چاک گریبان، آشنائی ده

که در آغوش مهتاب افکنی، شب زنده داران را

چو خورشید درخشان را، نگه در شبنم آویزد

از آن لرزم، که بودی نیست ناز گلعذاران را

از آن، تا پای دار آمد«فریدون»تا بجا نبازی

سیه روتر کند، در عشقت، این ناپایداران را

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین