چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/داغ!
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/dagh_fereidoon">داغ!</a></li> </ul> </nav>

داغ!

مرا بود، دمساز کار آگهی

گرانمایه ای، همدلی، همرهی

خردمند و بیدار و پاکیزه خوی

گرانسنگ و هشیار و سنجیده گوی

که چون بوسه بر نای افیون زدی

کله گوشه، بر بام گردون زدی

بکردار زردشت آتش پرست

فروزان، یکی مجمرش، پیش دست

همی تافت ، ز آن ابر نیلوفری

درخشنده چهرش، به رخشانگری

به هر آتشین بوسه، ز آن چوب خشک

پراکندی، از زعفران، بوی مشک

چو خرم شدی، جان پاکش، ز دود

به سرمستی، از دل، کشیدی سرود

گهی خواندی، از چامه ی باستان

گهی گعتی، از نامه راستان

گهی از نظام، که از انوری

گهی از فروغی، گه از داوری

گه از رزم رستم، به هنگامه ها

گه از طوس و بیژن، بشهنامه ها

گه از شور شیرین خسرو پرست

گه از رنج فرهاد ارزنده دست

گه از سعدی آن پاسدار سخن

گه از حافظ، آن رازدار کهن

چنان گرم خواندی، به آواز نغز

که هر چامه، اندر نشستی، به مغز

مرا غمگساری گرانمایه، بود

چگویم؟! که خود بر سرم، سایه بود!

صفا بخش جان بود و درمان درد

درین روز نامردمی، مرد مرد

سخن، هرچه زان رفته گویم، کم است

که از خفتنش، بر دلم، ماتم است

دریغا! که آن شاخ افشانده برگ

نگونار شد ناگه، از باد مرگ

نهادم، چو بر شانه، تابوت او

ندا خاست، از جان فرتوت او

که ای مانده بی من، بر این تیره خاک

دو روزی، گر از پیش راندم چه باک؟!

چو، در واپسین منزل، آیم فرود

ز من برتو، ای یار دیرین، درود

اگر بر سر آمد، شکیبائیست

و یا، چیره شد، رنج تنهائیست

مهل، تا بگردون رسد، آه تو

من استاده ام، چشم بر راه تو!

چو در گور تنگش، سپردم به درد

بدل گفتم: این است، فرجام مرد!

دریغا که از باغ دلبستگی

نچیدم، بجز داغ دلخستگی!

ستم بر فریدون شد، از مرگ دوست

که او مغز بگرفت و، بنهاد پوست

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: مثنوی

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین