چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/جنون نیکنامی
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/jonoone_niknami">جنون نیکنامی</a></li> </ul> </nav>

جنون نیکنامی

چون کنی به عشوه کوته، سر آستین و دامان

همه بانگ ناله خیزد، ز نهاد تشنه کامان 

دلی از کمند عشقت، به فسون رها ندیدم

که ز پختگی نماید، ره عافیت به خامان

بگذار تا ببوسم، لب گرم باده نوشت

که خمار کهنه دارد، دل ما شکسته جامان

نه توان ماندنم هست و نه تاب ره سپردن

ز نگاه نازنینان، ز خرام خوشخرامان

نفسی، دلم بدست آر و به سینه ام سری نه

که غمی رسد به شادی، که سری رسد به سامان

به حریم نوش و نازش، تنی از جفا نماند

اگر از وفا نسوزد، دل خواجه بر غلامان

تو که در بهشت کامی، مگرت خدا رهاند

ز جنون نیکنامی، ز فسون نیکنامان!

شب و روزت ای فریدون، همه لحظه لحظه گم شد 

که به تازیانه رفتی، به سراغ بی لگامان

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین