چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/خط چشم!
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/khate_cheshm_fereidoon">خط چشم!</a></li> </ul> </nav>

خط چشم!

تو بدین چهره، خود ای شوخ بلا، با نمکی

به ازینت نکند، نقش و نگار بزکی!

گره، از بند گلو، واکن و، آن خرمن زلف

بمن افشان، که نزیبد بتو، زیب لچکی

سر گیسوی تو، زر خواند و، اندام تو سیم

دل من، گر بگذارد بتو، دست محکی

لب و آغوش تو، برکام هوس، هردو خوشست

سببی نیست، که بگزینم، ازین هردو، یکی

 همه برجاست به رخسار تو، جز آن خط چشم

که گذشته است، از آن حالت موزون، کمکی!

شده پرخون، دل خورشید و مه، از رشک رخت

به زمین، بهر تو آن به، که بسازم فلکی!

گل بس خنده، بر افشانمت از گلبن شوق

دهمت، گر به سر انگشت هوس، غلغلکی!

تن من، با تن شاداب تو گلچهره، بکام

دگر این نکته ندانم، که مهی یا ملکی؟!

تو خود آن تکمه، ازین جامه که داری مگشا

که در آغوش تو، از دست من آید، کمکی

سر بر خاستنم نیست، از آن کشتی نغز

اگرم،  با لب پر خنده، زنی بر تشکی

تو سبو ریز و، من از ساغر می، توبه کنان؟!

بدرستی، نتوان کرد، درین توبه  شکی!

دل افتاده بگرداب فریدون، چه کند

که ازین موج گران، در گذرد با کلکی

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: غزل

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین