چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/پوزش
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/poozesh_fereidoon">پوزش</a></li> </ul> </nav>

پوزش

مرا، از پشت، آن شی ساله پیوند

درین کاشانه، جفتی مهربان است 

که گر روزی، نه بینم در رخش سیر

دلم بی تاب و، جانم در فغان است

گر آن دماز جان، لختی شود دور

کیم من؟! کودکی بگرفته از مام!

که مشتاقانه، با آواز پایش

چو باز آید، دلم ریزد، به هرگام

پرستاری بود برمن، که یکدم

دل از تیمار تیمارش، جدا نیست

نگیرم، گر ز دستش لقمه، گوئی

گوارا بر دلم، طعم غذا نیست!

شبانگاهان، که در کاشانه، از مهر

بگوشمص، نغمه خواند، آن نکو جفت

به گلبرگ سخن، گوئی نسیمی است

که بر من، نافه ها بارد، به هر گفت!

فغان، کان انگبین زنبور سرمست

به نوشانوش آن، شکر فشانی

درین کندوی خوشبختی، گهی نیز

نوازد بر دلم، نیشی نهانی!

پشیمان، گر زود آید، ز کردار

رهی، جز راه خاموشی، نپوید!

بجان، دانم که جوید، آشتی را

ولی، ز آهن دلی، حرفی نگوید!

غروری دارد، آن خودکامه دابند

که چون، بر من فرو بارد، نگه را

هزاران پوزش است، اما نخواهد

که آرد بر زبان، عذر گنه را!

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قطعه

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین