چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/زخم نهان
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/zakhme_nahan">زخم نهان</a></li> </ul> </nav>

زخم نهان

ایدل، ترا که گفت؟ که پر خون باش

سیلی پذیر پنجه ی گردون باش!

آواره گرد کوه و بیابان شو

یکتا نورد دره و هامون باش

در جستجوی لیلی نا پیدا

آموزگار کوشش مجنون باش

با جان خود فریب سراب آهنگ

اندیشمند جرعه ی جیحون باش

با هرکه، دشمنی پیش آورد

در دوستداری، از همه افزون باش!

بر هرکه دودمان تو آتش زد

بخشنده خوی و عاشق و مفتون باش

با چشم گرم باور خواب آلود

افسانه بین پرده ی افسون باش

هم، سر به زیر تیغ ستمگر، نه

هم، پایمال کوری قانون باش

بر خویش کامگان رفیق آزار

بخت بلند و طالع میمون باش

با شوخ جامگان سیه کردار

آب زلال و بوسه ی صابون باش

هم، ناز بردگان و کنیزان، کش

هم، رازدار خواجه و خاتون باش

پشت ضعیف و مشت ستمگر شو

یار شریف و یاور ملعون باش!

آنجا، که پای خسته دلی، لغزد

داروی درد و، شربت معجون باش!

و آنجا، که جان بدگهری، سوزد

در خدمتش،به دیده ی پر خون باش!

بخشنده خوتر، از کف حاتم شو

گنجینه جوتر، از دل قارون باش

هم، با پلنگ قافیه، پهلو زن

هم، در شکار لعبت مضمون باش

دیوانه ای دلا تو، بدین رفتار!

چندی، به عقل و تجربه، مقرون باش

آب از سرتو بر شد و، پیدا نیست

یاری، که گویدت به بلا، چون باش!

اندرز گوی بلهوست، گوید:

«از گیر و دار معرکه بیرون باش»

دستانسرای بیخردت، گوید:

«پیمانه گیر باده ی گلگون باش»

لیک ایدل، ای که زخم نهان داری

باز آی و در کنار فریدون باش

مهر آزمای آتش خندان، شو

منت پذیر مرهم افیون باش

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قصیده

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین