چراغک / فریدون توللی(فریدون توللی)/مجموعه شعر شگرف/زمستان
<nav dir="rtl" class="breadcrumb-nav"> <ul dir="rtl"> <li><a href="https://cheraghak.com">چراغک</a></li> <li><a href="?fereydoon_tavalali">فریدون توللی(فریدون توللی)</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf">مجموعه شعر شگرف</a></li><li><a href="?fereydoon_tavalali/shegerf/zemestan_fereidoon">زمستان</a></li> </ul> </nav>

زمستان

ز خاکستری ابر دوشینه، برف

ببارید و  بنشست، بر بام ها

سپیدی زند، باغ خشکیده شاخ

چو رخشنده گلبرگ بادام ها

خرامندگان را، به سیمینه راه

نشان ها، به جا ماند، از گام ها

سیه پوش خورشید جان بر لب اند

کلاغان نالنده در شام ها

وزد تند بادی، که از مهریر

ستاند به در یوزگی، وام ها

کمین بسته در برف هر دره گرگ

بر آهوی افتاده در دام ها

به گنجشک کوبنده بر شیشه بین

که بس شکوه دارد به پیغام ها

پلنگ از گریبان اصطبل تار

شکاری دگر جوید، از دام ها

هراسنده، بر جان هر کودک اند

ز لرزان دلی، مهربان مام ها

خوشایند چشم است و، دلخواه جان

به شهر اندرون، دود حمام ها

به بیداد این سوز بهمن، کجاست؟!

نگاری، که با من زند جام ها

پس آنگه، در آغوش گرمش بناز

فروزان کند جانم، از کام ها

دریغا! که از پختگان، کس نماند

که راهب کند عرضه، بر خام ها!

همی لرزدم استخوان، تا بمغز

چو از بیم وحشی دلان، رام ها

مگر میفروش، آتشی در زند

به رگهای ما، سوسن اندام ها

خردمند اگر، نکته دانی کند

ز آغاز ها، بیند انجام ها

فروزد به سوزنده سرمای سخت

یکی سرخ آتش، بهنگام ها

پس آنگه، به افسون افیون ناب

به لرزنده تن، بخشد آرام ها

زمستان، فریدون خوش نغمه را

بهاری است، بر دشت الهام ها

 

دکلمه: بدون فایل صوتی

قالب شعر: قطعه

وزن عروضی:

ثبت نشده

بحر:


دیدگاه مخاطبین